روزمرگی113

ساخت وبلاگ

+درس میخونم کم و بیش...دعا کنید این امتحان بخیر بگذره

+وااااااااایی..خدایا میشه این شادی هارو ازم نگیری؟بخاطر ی موضوعی ،من و اقای x پیام دادیم بهم..البته چیز خاصی هم اتفاق نیفتاد..و مهم اینه ک فهمید نباید زیاد پیشروی کنه..و خودش میفهمه ک نباید دیگه پیام بده...ولیییییی دیشب واسم شعریی ک خودش گفته بودو فرستاد...منم داشتم میردم از خنده...هی شعروش مینوشت و میفرستاد:) منم نهایتا ی علامت لبخند یا ی لایک میفرستادم واسه هر 5.6تا پیامش...یعو ویس فرستاد میخوای واست بخوننم؟واااااایی...ی تیکشو خوند و ویس فرستاد...ینی من فرشوووو گاز گرفتم ازخنده...تا نیم ساعت جیغ میکشیدم..غریبه ک نیستید...از دیشب تاحالام واسه انتراک بین درسام ویسشو میذارم بلکه شاد شم....اصلا عالی بود...خخخخ:)

+ی پسره دوستمو میخواست..روانی بوده ظاهرا..تا ازدواجم پیش رفتن ک دوستم فهمید مشکل داره طرف ولش کرد..این روزا پیج اینستاگرام منو پیدا کرده بود...و دقیقا با 5تا پیج ریکسوت و دایرکت میفرستاد..زاااار میزد میگفت عاشقتم:|||| نمیدونم فازش چی بود!فقط التماس میکرد:| منم بلاکش میکردم..جوابشم نمیدادم..ولی دوستم واقعا ترسوند منو..میگفت روانی و خطرناکه:| واسه همین رفتم پیجمو دی اکتیو کردم...خخخخ..تا این حد ترسوم:| حالا 1.2 هفته بعد شاید دوباره عضو شم اینستا!

منم فهمیدم ک واقعا روانیه...چون وقتی دید جوابشو نمیدم..گفت پیدات میکنم تعقیبت میکنم حرفمو بهت میزنم:|

کار دومی هم ک انجام داد این بود که..عکس خودشو گذاشت با ی منم عاشقانه..منو رو عکسش تگ کرد:| با 3هزار فالورش...گفت تا ج ندی تگو بر نمیدارم:|||||

ببیننی چقدر دیوانست:||| بعدم بلاکش میکردم...توو3 دقیقه ی پیج دیگه میساخت و میموند...خلاصه کلا اینستاگراممو منهدم کردم:|

پله پله تا خوشبختی...
ما را در سایت پله پله تا خوشبختی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0ta-khoshbakhti6 بازدید : 77 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 14:44